کتاب پاسخ ایمنی به عفونتهای انگلی: تکیاختگان
Immune Response to Parasitic Infections: Protozoa
امیلیو جیریلو (Emilio Jirillo) و اولگا براندونیسیو (Olga Brandonisio)
چاپ مجدد، 2018
شابک(پرینت): 9781608056781
شابک(ایبوک): 9781608051489
کد DOI: 10.2174/97816080514891100101
ناشر: 2018، انتشارات بنتام ساینس
تعداد صفحات: ۱۹۶
زبان: انگلیسی
ثبت سفارش ترجمه کتاب انگل شناسی، تک یاخته ها
معرفی کتاب پاسخ ایمنی به عفونتهای انگلی: تکیاختگان
کتاب الکترونیکی « پاسخ ایمنی به عفونتهای انگلی: جلد 1 - تکیاختگان» مروری جالب و بروز بر ایمونولوژی انگلی از نظر نبرد بقا بین میزبان و انگل ارائه میدهد و در ابتدا توضیح میدهد که چگونه انگلها با بخشهای مختلف سلول B تعامل میکنند و یک پاسخ آنتیبادی قوی را ایجاد میکنند.
یک فصل جالب به بینشهای جدید در مورد تشخیص ایمنی در عفونت تریپانوزوما کروزی میپردازد، در حالی که فصل دیگری در مورد واکسنهای مالاریا، تولید آنها را از ابتدا به طور انتقادی بررسی میکند و اساس شکستها یا موفقیتهای مشاهده شده در آزمایشهای بالینی را بررسی میکند.
فصلهایی در مورد جنبههای ایمونولوژیکی آمیبیاز، ژیاردیازیس، توکسوپلاسموز و لیشمانیوز در انسان توسط محققان برتر جهان که در این زمینه کار میکنند، نوشته شده است.
مخاطبان
این کتاب الکترونیکی باید برای محققان و دانشجویانی که مایل به آشنایی با آخرین پیشرفتها در این زمینه هستند، جالب باشد. بنابراین، این کتاب الکترونیکی برای همه محققانی که در زمینه بیماریهای عفونی، انگلشناسی، میکروبیولوژی، ایمونولوژی و طراحی و کشف واکسن فعالیت دارند، ضروری تلقی میشود.
فهرست مندرجات کتاب پاسخ ایمنی به عفونتهای انگلی: تکیاختگان
- پاسخ سلول B به عفونتهای انگلی: نبردی برای بقا بین میزبان و انگل
- آنتیژنهای دفعی/ترشحی در تشخیص بیماری شاگاس
- تولید واکسن مالاریا: 20 سال امید، هیاهو و دستاوردهای محدود
- پیشرفت در جهت توسعه واکسن مالاریای vivax
- انتامبا هیستولیتیکا: دفاع میزبان و پاسخهای ایمنی
- ایمنی در برابر ژیاردیازیس
- گیرندههای شبه تول و نقش آنها در مقاومت میزبان در برابر توکسوپلاسما گوندی
- دستکاری آپوپتوز سلول میزبان در طول عفونت با توکسوپلاسما گوندی
- ارائه آنتیژن لیشمانیا مشتق از پوست توسط زیرگروههای سلول دندریتیک
- تخریب سیگنالینگ سلول میزبان توسط لیشمانیا: نقش پروتئین تیروزین فسفاتاز
- پاسخهای ایمنی به عفونت لیشمانیا گویانسیس در انسان و مدلهای حیوانی
پیشگفتار کتاب پاسخ ایمنی به عفونتهای انگلی: تکیاختگان
بیماریهای ناشی از تکیاختههای انگلی اغلب نوظهور یا کنترلنشده هستند، مانند لیشمانیوز انسانی، یا بار سنگینی دارند و با وجود استراتژیهای کنترلی فعلی، مانند مالاریا، همچنان پابرجا هستند. بنابراین، آگاهی از یافتههای اخیر در مورد تعامل میزبان-انگل برای توسعه ابزارهای کنترلی مرتبط جدید، از جمله استراتژیهای جدید واکسیناسیون و اهداف آنتیژنی احتمالی پاسخ ایمنی محافظتی، بسیار مهم است.
ساختار کتاب
فصل یک
در فصل 1 طیف کامل پاسخ سلول B به عفونتهای انگلی به زیبایی شرح داده شده است. از آنجایی که انگلها با بخشهای مختلف سلول B تعامل دارند، معمولاً یک پاسخ آنتیبادی را تحریک میکنند که میتواند محافظتکننده باشد اما اغلب برای میزبان مضر است.
سلولهای B القا شده توسط انگل، علاوه بر عملکرد اصلی خود در تولید آنتیبادی، ممکن است به عنوان سلولهای ارائهدهنده آنتیژن و ترشحکنندههای سیتوکین عمل کنند که ممکن است در محافظت یا حساسیت میزبان نقش داشته باشند. سلولهای B همچنین به عنوان سلولهای تنظیمی عمل میکنند و پاسخ ایمنی ضد انگلی را که توسط سلولهای T واسطهگری میشود، از جمله پاسخهای ناخواسته خودتهاجمی سلول T، تعدیل میکنند.
مکانیسمهای فرار انگلها از پاسخ سلول B نیز بیان شده است. تغییر پوشش آنتیژنی، تقلید مولکولی، القای آپوپتوز سلولهای B، برادرکشی سلول B، آپوپتوز سلول T با واسطه سلولهای B و تداخل با سیگنالینگ سلول B، استراتژیهای اتخاذ شده توسط انگلها برای فرار از پاسخهای سلول B را تشکیل میدهند که در نهایت عفونت را به سمت مزمن شدن سوق میدهند.
فصل دوم
در فصل ۲ بینش جدیدی در مورد تشخیص ایمنی عفونت تریپانوزوما کروزی (بیماری شاگاس) مطرح شده است. آزمایش سرولوژیک برای آنتیبادیهای اختصاصی علیه آنتیژنهای T. cruzi رایجترین رویکرد برای تشخیص عفونت مزمن T. cruzi در بیماران بالینی و همچنین در اهداکنندگان خون است، اما هیچ آزمایشی به طور جهانی به عنوان استاندارد طلایی برای تشخیص سرولوژیک پذیرفته نشده است.
این بازنگری به فرآوردههای آنتیژنی مختلف (عصارههای انگل، آنتیژنهای نوترکیب و پپتیدهای مصنوعی) خواهد پرداخت که ممکن است میل ترکیبی متفاوتی برای آنتیبادیهای اختصاصی و غیر اختصاصی داشته باشند و میتوانند حساسیتهای متغیری ایجاد کنند.
به طور خاص، این بررسی بر مفید بودن آنتیژنهای دفعی-ترشحی انگل در سنجشهای ایمونوبلاتینگ و ELISA به عنوان آزمایشهای تأییدی تشخیصی برای بیماری شاگاس تمرکز دارد. امروزه، به نظر میرسد آنتیژنهای دفعی-ترشحی تریپوماستیگوت (TESA) که از اجزای سطحی و دیسموتاز دفعشده تشکیل شدهاند و با کروماتوگرافی میل ترکیبی خالصسازی شدهاند، معرفهای حساس و اختصاصی برای تشخیص بیماری شاگاس با روش ELISA باشند.
فصل سوم و چهارم
در فصول ۳ و ۴ به آخرین پیشرفتها در زمینهی تولید واکسن مالاریا اشاره شده است.
فصل ۳ به طور انتقادی تولید واکسن مالاریا را از آغاز حدود بیست سال پیش پوشش میدهد، به ویژه با تمرکز بر دو استراتژی اصلی، یعنی پروتئینهای نوترکیب و پپتیدهای مصنوعی، و بررسی دلایل شکست یا موفقیت در آزمایشهای بالینی.
به طور خاص، نتایج به دست آمده در آزمایشهای ارزیابی اثربخشی فاز IIa و IIb، با استفاده از پروتئینهای پلاسمودیوم فالسیپاروم یا قطعات پروتئینی تولید شده توسط سنتز پپتید یا فناوری نوترکیب DNA گزارش شده است.
هدف، آگاهسازی جامعهی علمی از کاستیهای برخی از این ساختارها، با توجه به ساختار سهبعدی آنها، و نیاز به رعایت الزامات بیولوژیکی/عملکردی دقیقتر قبل از شروع ارزیابیهای میدانی است. هر دوی این عوامل تا حد زیادی مسئول اکثر شکستهای مشاهده شده در ۲۰ سال گذشته هستند.
فصل ۴، استراتژیهای واکسیناسیون فعلی علیه پلاسمودیوم ویواکس را نشان میدهد. علیرغم بار بالای مالاریای P.vivax، افزایش مقاومت دارویی و احتمال موارد شدید و کشنده، در مقایسه با واکسنهای P.falciparum که در حال ارزیابی هستند، آزمایشهای واکسیناسیون نسبتاً کمی وجود دارد.
در میان آنتیژنهای P.vivax، تنها دو آنتیژن -CSP و Pvs25- در آزمایشهای فاز I آزمایش شدهاند، در حالی که دو آنتیژن از مراحل خونی غیرجنسی -DBP و MSP-1- احتمالاً طی دو سال آینده به آزمایش بالینی میرسند. بعلاوه تعداد فزایندهای از آنتیژنها، که بر روی سطح اسپوروزوئیت، مراحل خونی غیرجنسی یا مراحل جنسی بیان میشوند، به فهرست نامزدهای بالقوه اضافه میشوند.
هرچند در دسترس بودن مطالعات ژنوم و پروتئوم P.vivax مطمئناً توسعه چنین واکسنهای جدیدی را تسریع خواهد کرد. در نهایت، نویسندگان از توسعه اخیر مدلهای چالش اسپوروزوئیت موفق در داوطلبان انسانی بدون سابقه مالاریا با سویه P. vivax مشتق شده از اهداکنندگان انسانی گزارش میدهند و بر اهمیت این مدلها برای درک مکانیسمهای ایمنی در برابر عفونت P. vivax تأکید میکنند.
فصل پنجم
در فصل 5 پاسخهای ایمنی ایجاد شده علیه انتاموبا هیستولیتیکا بحث کرده است. میزبان آلوده با اختلال در ارائه آنتیژن و کاهش چشمگیر سیتوکینهای تولید شده توسط ماکروفاژها در طول تهاجم انگلی مشخص میشود. علاوه بر این، در مرحله عفونی، سلولهای CD4+ کاهش و سلولهای CD8+ افزایش مییابند.
علاوه بر این، پروتئاز سیستئین آزاد شده توسط E. histolytica، IgA انسانی را تجزیه کرده و زنجیرههای سنگین IgG را میشکند. هنگامی که انگل با موفقیت پاسخ ایمنی ذاتی و اکتسابی را مختل میکند، بیماری مزمن ایجاد میشود.
نکته مهم در مطالعه تعاملات بسیار پیچیده آمیب-میزبان، درک این موضوع است که چرا اکثر افراد عفونتهای بدون علامت را حفظ میکنند در حالی که دیگران تسلیم بیماری حاد میشوند. یک عامل تعیینکننده ممکن است سطح اینترلوکین (IL)-10 باشد که برای حفظ هموستاز روده در سد مخاطی بسیار مهم است.
در یک مدل موش، IL-10 تولید شده توسط سلولهای خونساز برای مقاومت ذاتی در برابر تهاجم آمیب ضروری است و همچنین در انسان، کمبود IL-10 میتواند لایه مخاطی را تضعیف کند و در نتیجه تهاجم انگل را افزایش دهد.
بخشهای بعدی فصل، پاتوژنز آبسه رودهای و کبدی را به تفصیل شرح میدهند، و دادههایی از بیوپسیهای انسانی که پیشرفت تخریب بافت را نشان میدهند، در آنها آمده است. پس از عبور از سد اپیتلیال، تروفوزوئیتها به مخاط حرکت کرده و بافت میزبان را میبلعند، در حالی که تروفوزوئیتهای مهاجم به سرعت هر سلولی را که با آن مواجه میشوند، از جمله سلولهای التهابی که به وفور تولید میشوند، لیز میکنند.
بار سنگین آمیبیازیس از نظر میزان بروز و مرگ و میر، مطالعات واکسیناسیون را برانگیخته است. برخی تلاشها برای تهیه واکسن ضد E. histolytica نیز با توجه به شواهدی که نشان میدهد فقط تروفوزوئیتها باید هدف قرار گیرند و پروتئینهای بسیار ایمنیزا را بیان میکنند، نشان داده شده است.
گال-لکتین، چسبندگی سطحی، آمیب را قادر میسازد تا از طریق اتصال به مخاط روده بزرگ، کلونیزه شود و عملکردهای بسیاری دارد که در بیماریزایی E. histolytica نقش اساسی دارند. در طول تهاجم، این ماده واسطه چسبندگی به سلولهای میزبان، آپوپتوز و فاگوسیتوز است، همچنین باعث ایجاد پاسخ التهابی میشود و در مقاومت به کمپلمان نقش دارد.
یک نسخه نوترکیب از ناحیه غنی از سیستئین گال-لکتین به صورت تجربی برای تهیه واکسنی بدون عوارض جانبی استفاده شده است. در عین حال، پنتاپپتید فاکتور مهارکننده حرکت مونوسیت و پروتئین غنی از آنتیژن سطحی سرین، کاندیداهای بالقوه دیگری برای واکسیناسیون هستند.
فصل ششم
ژیاردیا اینتستینالیس شایعترین علت تکیاختهای اسهال در جهان است. فصل ۶ بر نقش پاسخهای ایمنی در تعیین نتیجهی عفونتهای ژیاردیا، چه در ریشهکن کردن انگلها از مجرای روده و چه در ایجاد علائم عفونت، تمرکز دارد. کلونیزاسیون رودهی کوچک، پاسخ ایمنی، چه ذاتی و چه اکتسابی، را ایجاد میکند که نقش اساسی در پاکسازی عفونت دارد و نشان میدهد که واکسیناسیون ممکن است یک مسیر امیدوارکننده و عملی برای کنترل ژیاردیازیس باشد.
با این حال، G. duodenalis با مسدود کردن القای پروتئینهای MHC II و مولکولهای کمک محرک، توانایی سرکوب ارائه آنتیژن سلولهای دندریتیک (DC) مشتق از مغز استخوان موش را دارد. علاوه بر این، ترشح IL-12 القا شده توسط LPS توسط DCها به طور قابل توجهی کاهش مییابد، در حالی که آزادسازی IL-10 وابسته به ERK1/2 با انکوباسیون همزمان با عصاره ژیاردیا افزایش مییابد.
علاوه بر این، چندین مکانیسم که در پاتوژنز ژیاردیازیس نقش دارند، شرح داده شدهاند. نقش اخیراً کشف شده برای انتقالدهنده عصبی کوله سیستوکینین (CCK) در واسطهگری افزایش تحرک روده پس از عفونت ژیاردیا اشاره شده است. CCK با فعال کردن ماست سلها عملکرد عضلات را تغییر میدهد و همچنین با تحریک آزادسازی صفرا در روده که برای تکثیر تروفوزوئیت ضروری است، تکثیر انگل را افزایش میدهد.
اختلال در تمامیت فراساختاری ملکولی در اپیتلیوم روده، از جمله تغییرات پروتئینهای اتصال محکم، و آپوپتوز وابسته به کاسپاز 3 سلولهای اپیتلیال، با ایجاد افزایش نفوذپذیری اپیتلیال، در سوء جذب نقش دارند. علاوه بر این، ژیاردیا محصولات دفعی-ترشحی تولید میکند که دارای خواص انتروتوکسیک هستند و ترشح رودهای سدیم و کلرید را القا میکنند.
فصل هفتم و هشتم
توکسوپلاسما گوندی و سایر انگلهای آپیکومپلکسا، تک یاختههای اجباری درون سلولی با پراکندگی گسترده هستند. در فصلهای 7 و 8، پاسخهای ایمنی نسبت به T. gondii شرح داده شده است. به طور خاص، در فصل 7، فلیکس یارووینسکی شواهد مربوط به عملکرد خاص گیرنده شبه تول (TLR) در مقاومت میزبان در برابر توکسوپلاسما گوندی را بررسی میکند.
IL-12 واسطه حیاتی میزبان در شروع پاسخ ایمنی تطبیقی به T. gondii است که با آزادسازی اینترفرون (IFN-α) که شایسته عملکرد محافظتی در میزبان است، به اوج خود میرسد. با این حال، این انگل همچنین میتواند با اختلال در ارائه آنتیژن DC، کاهش آزادسازی IL-12 و تداخل با مسیرهای سیگنالینگ IFN-α در سلولهای آلوده، از پاسخ ایمنی میزبان فرار کند.
با توجه به مسیرهای مختلف سیگنالینگ میزبان که در شناسایی ذاتی T. gondii نقش دارند، فعالسازی MyD88 گامی حیاتی در شروع پاسخ وابسته به IL-12 به این انگل است. یک محرک قوی تولید IL-12 توسط سلولهای دندریتیک به شیوهای وابسته به MyD88، به عنوان پروفیلین T. gondii، متعلق به پروتئینهای کوچک متصل شونده به اکتین که پلیمریزاسیون اکتین را در سلولهای یوکاریوتی تنظیم میکنند، جداسازی و شناسایی شد.
پروفیلین نه تنها برای حرکت انگل، تهاجم و خروج از سلول میزبان مورد نیاز است، بلکه برای بیماریزایی انگل در داخل بدن نیز ضروری است. تحقیقات بیشتر، TLR11 را به عنوان یک گیرنده ایمنی ذاتی برای پروفیلین T. gondii در موشها شناسایی کردهاند که برای تولید DC IL-12 نیز لازم است.
جالب توجه است که پروفیلینهای جدا شده از کریپتوسپوریدیوم پارووم، آیمریا تنلا و تیلریا پاروا، فعالسازی TLR11 را به شیوهای مشابه القا میکنند و بنابراین TLR11 را به عنوان یک گیرنده تشخیص الگوی رایج برای تکیاختههای آپیکومپلکسان تثبیت میکنند.
فصل هشتم
سایر TLRها نیز در مقاومت میزبان در برابر T.gondii نقش دارند. فعال شدن ماکروفاژها کاملاً به فعال شدن TLR2 بستگی دارد و در تنظیم تولید کموکاین CCL2 و فاکتور نکروز تومور در پاسخ به انگل عمل میکند. لیگاندهای قطعی برای TLR2، مانند P.falciparum، گلیکانها و دیآسیلگلیسرولهای جدا شده از گلیکوزیلفسفاتیدیلاینوزیتول (GPI) خالص شده T.gondii هستند.
جالب توجه است که آسیب سلولهای رودهای ناشی از عفونت انگلی، رشد بیش از حد باکتریهای همزیست در ایلئوم را ممکن میسازد که پاسخ میزبان وابسته به TLR2، TLR4 و TLR9 و التهاب روده کوچک را فعال میکنند. بنابراین، این TLRها در ایمونوپاتولوژی ناشی از توکسوپلاسما گوندی نیز دخیل هستند.
از آنجایی که آپوپتوز نیز نقش مهمی در تعاملات انگل-میزبان ایفا میکند، فرآیندهای پیچیده آپوپتوز که در میزبانان آلوده به توکسوپلاسما گوندی ایجاد میشوند، توسط یوشیفومی نیشیکاوا در فصل 8 بررسی شدهاند.
پس از عفونت با T. gondii، آپوپتوز در لنفوسیتهای T، ماکروفاژها و سایر لکوسیتها آغاز میشود و در نتیجه پاسخهای ایمنی علیه انگل را سرکوب میکند. در میان مکانیسمهای سرکوب ایمنی میزبان در طول عفونت T. gondii، آپوپتوز سلولهای T حتی در سطح منطقهای نیز باید مورد توجه قرار گیرد، همانطور که در مورد لنفوسیتهای لکههای پییر روده مشاهده شده است.
از سوی دیگر، توکسوپلاسما گوندی آپوپتوز سلول میزبان را از طریق مکانیسمهای مستقیم یا غیرمستقیم در سلولهای آلوده مهار میکند تا بقای انگل را تسهیل کند. این فعالیت دوگانه توکسوپلاسما گوندی برای پیشبرد و مهار آپوپتوز نیاز به تنظیم دقیق دارد.
بنابراین، مکانیسمهای مولکولی پشت مهار یا القای آپوپتوز و نقش آنها در پاتوژنز عفونت در این بررسی به وضوح روشن شده است. از این نظر، در یک مدل موشی، سقط جنین ناشی از عفونت توکسوپلاسما گوندی به کاهش آپوپتوز سلولهای تنظیمی T (Treg) در سطوح جفت و طحال بستگی دارد.
فصل نه
لیشمانیوز توسط انگلهای تاژکدار جنس لیشمانیا ایجاد میشود که در طول خونخواری پشه خاکی ناقل، به پوست تلقیح میشوند. طیف وسیعی از تظاهرات بالینی در انسان، از عفونت پوستی خود محدود شونده تا لیشمانیوز احشایی منتشر شونده، شرح داده شده است.
فصلهای ۹، ۱۰ و ۱۱ به پاسخ ایمنی میزبان در برابر آنتیژنهای لیشمانیا میپردازد. در مدلهای موشی، بهبود لیشمانیوز با یک پاسخ محافظتی از نوع Th1 همراه است که با تولید اولیه اینترفرون گاما توسط سلولهای T CD4+ و بیان نیتریک اکسید سنتاز القایی و سایر مولکولهای کشنده لیشمانیا توسط ماکروفاژهای فعال مشخص میشود.
به خوبی می دانیم سلولهای ارائهدهنده آنتیژن حرفهای - مانند سلولهای دندریتیک - برای القای پاسخ ایمنی محافظ در غدد لنفاوی تخلیهکننده پوست بسیار مهم هستند. در این زمینه، ارائه آنتیژنهای لیشمانیا مشتق از پوست توسط زیرگروههای DC توسط اووه ریتر (فصل 9) بررسی شده است، به ویژه با تمرکز بر نقش احتمالی سلولهای لانگرهانس اپیدرمی و سلولهای دندریتیک پوستی در ارائه آنتیژنهای لیشمانیا مشتق از پوست.
انگلهای L. major پوست را به عنوان دروازه ورود به میزبان دارند و بنابراین، سلولهای لانگرانس اپیدرمی (LCs) باید پاسخ ایمنی تطبیقی را آغاز کنند. با این حال، یافتههای اخیر به DCهای پوستی نقش مرکزی در تحریک پاسخ ایمنی تطبیقی نسبت میدهند. در نتیجه، به نظر میرسد LCها نقش غیرمستقیمی در رساندن آنتیژنهای مشتق از پوست به DCهای ساکن غدد لنفاوی پوستی دارند.
علاوه بر این، بر اساس دادههای حاصل از لیشمانیوز تجربی، این امکان وجود دارد که زیرگروههای DC متمایز در روزهای اول پس از عفونت با جمعیتهای خاصی از سلولهای T تعامل داشته باشند: LCها با سلولهای T «تنظیمی»، Langerin+ DCها با سلولهای T CD8+ و Langerin-DCها با سلولهای T CD4+.
فصل دهم
انگلهای لیشمانیا برای تکثیر درون سلولی به سلولهای فاگوسیتوز نیاز دارند و نوتروفیلها و ماکروفاژها نقش محوری به عنوان سلولهای میزبان برای لیشمانیا ایفا میکنند. این انگل توانایی ورود ایمن به ماکروفاژهای میزبان و تکثیر در داخل فاگوسیتهایی را دارد که برای نابودی آن به کار گرفته شدهاند.
ناتوانی ماکروفاژها در کشتن انگل و فعال کردن سلولهای سیستم ایمنی تطبیقی، نتیجهی ظرفیت انگل در تغییر چندین مسیر سیگنالینگ کلیدی در میزبان است، که در فصل 10 بررسی شده است.
در ماکروفاژهای آلوده، تولید ملکولهای میکروبکش و فعالسازی سیتوکینها مهار میشود، در حالی که ترشح مولکولهای سرکوبکننده سیستم ایمنی مانند PGE2، TGF-β، IL-10 و برخی کموکاینها افزایش مییابد. مولکولهای سیگنالدهنده اصلی که توسط لیشمانیا برای زنده ماندن در داخل ماکروفاژهای میزبان تغییر داده میشوند شامل PKC، JAK2، پروتئین کینازهای فعالشده با میتوژن ERK ½، JNK و p38 و چندین فاکتور رونویسی هستند.
یک گام مهم در این فرآیند فرار از سیستم ایمنی، فعالسازی پروتئین تیروزین فسفاتازها (PTPs) القا شده توسط لیشمانیا مانند SHP-1 است که به عنوان تنظیمکنندههای منفی انتقال سیگنال عمل میکنند. نشان داده شده است که SHP-1 مستقیماً JAK2 و Erk1/2 را غیرفعال میکند و در تنظیم منفی چندین فاکتور رونویسی دخیل در فعالسازی ماکروفاژ مانند NF-kB، STAT-1α و AP-1 نقش دارد.
فصل یازدهم
این تغییرات سیگنالینگ به غیرفعالسازی عملکردهای حیاتی ماکروفاژ مانند تولید اکسید نیتریک القا شده توسط IFN-γ مرتبط با کشتن انگل کمک میکند. علاوه بر این، یافتههای اخیر همچنین نقش محوری SHP-1 را در مهار فعالسازی ماکروفاژ القا شده توسط TLR از طریق اتصال به یک موتیف مهاری مبتنی بر تیروزین کیناز (KTIM) که به تازگی شناسایی شده است و غیرفعال کردن کیناز 1 مرتبط با گیرنده IL-1 (IRAK-1) نشان دادهاند.
در نهایت، در میان چندین فاکتور بیماریزایی لیشمانیا که در تعامل اولیه و درونیسازی دخیل هستند، گلیکوپروتئین ۶۳ (gp63) نقش جدید و مهمی در تجزیه و فعالسازی چندین PTP ماکروفاژ و همچنین در تجزیه و تخریب فاکتور رونویسی کلیدی AP-1 ایفا میکند.
اطلاعات محدودی در مورد پاسخهای سیتوکینی در اشکال بالینی مختلف لیشمانیوز انسانی وجود دارد. به طور کلی تصور میشود که بیماران مبتلا به لیشمانیوز پوستی، پس از بهبودی، پاسخ ایمنی سلولی ناهمگنی با پاسخ غالب از نوع CD4+ Th1 نشان میدهند.
هرچند زیرمجموعههای سلولهای T (CD4+ یا CD8+) و عملکرد آنها در ضایعات هنوز مورد بحث است. وجود IFN-α اغلب با بهبود عفونت مرتبط است و وجود IL-4 و IL-13 با ضایعات غیر بهبود یابنده مرتبط است، مشابه نتایج به دست آمده در مدل موشی عفونت با L. major. با این حال، سطح IFN-α همیشه با مقاومت همبستگی ندارد و مشارکت ترجیحی پاسخهای Th1 یا Th2 در طول عفونت انسانی با لیشمانیا به طور کامل درک نشده است.
این اولین کتاب از دو کتاب الکترونیکی در مورد پاسخ ایمنی به عفونتهای انگلی است. جلد دوم این مجموعه به پاسخهای ایمنی به عفونتهای کرمی میپردازد.
نویسندگان:
نام: امیلیو جیریلو (Emilio Jirillo)
افیلیشن: استاد دانشگاه، دانشگاه بریم ایتالیا
نام: اولگا براندونیسیو (Olga Brandonisio)
افیلیشن: استاد دانشگاه، دانشگاه باری ایتالیا
مشخصات کتابشناختی:
- عنوان فارسی: پاسخ ایمنی به عفونتهای انگلی: تکیاختگان
- عنوان انگلیسی: Immune Response to Parasitic Infections: Protozoa
- ویراستار: امیلیو جیریلو (Emilio Jirillo)
- ویراستار همکار: اولگا براندونیسیو (Olga Brandonisio)
- شابک(چاپی): 978-1-60805-678-1
- شابک(آنلاین): 978-1-60805-148-9
- کد DOI: https://doi.org/2174/97816080514891100101
- ناشر: 2018، انتشارات بنتام ساینس
- تاریخ انتشار: ۲ مارس ۲۰۱۸
- تعداد صفحات: ۱۹۶ صفحه
- زبان: انگلیسی
همتی –
برای سفارش نسخه چاپی این کتاب از طریق فرم تماس با ما و یا واتساپ با اپراتورهای ما در تماس باشید.